امشب فوتبال داره. دوباره این زمینِ شگفت‌انگیز. مخصوصا رقابتی که برات مهم نیست کی ببره و فقط بناست به‌دقت تماشا کنی و متوجه بشی چه جادویی توی این حرکات تکراری خوابیده، چه ترکیبی از چه تکراری می‌تونه انقدر زیبا باشه.
پ.ن: یک یادداشت درباره خودم و ریاضیات و رابطه‌مان با هم نوشته‌م، که احتیاج دارد باز پروریده شود. اما باید یادم بماند حتما اینجا ثبت کنم‌اش.
پ.ن دو: امروز در اولین برخوردم با گوشی‌م دیدم مهدی پیام داده مدار الک داره به خاطر غیبت حذفش می‌کنه. نفهمیدم چطور لباس پوشیدم و خودمو رسوندم دانشگاه ولی بعدش اون از من سرحال‌تر بود. ضمن اینکه باید بگم copeکننده کی بودی تو، متوجه شدم چقدر دربرابر ساده‌ترین اتفاقاتی که برای عزیزانم میفته آسیب‌پذیرم. نهایتا هم رفتیم تو هوای سی‌درجه با زبون روزه نشستیم ایرانشهر و به فضای شهری و البته ج.ا فحش دادیم.
پ.ن سه: به وضعیتی رسیده‌م که ماه‌رمضون صرفا برام معنی سردرد به‌دلیل کمبود کافئین رو میده.

1:34 بامداد: بازی رو چشم زدم.

مشخصات

آخرین جستجو ها