نفس دیدارهای دانشجویی بهنفع او»ست. در فرصتِ محدودی در همهمه نوچههایش باید حرفهایی را بزنی که فرصتی برای تبیین اصولی آنها دربرابرِ رسانهها نداری، و بهجای تو، او وقت بینهایتی دارد تا با اطلاعاتِ تحریفشده، و با استدلالهای احمقانه دوباره اذهانی را سمتِ خودش بکشاند که بهراحتی خامِ مغلطهها میشوند. فرداش هم نوچهها گوشه عکست با فونت درشت مینویسند این یعنی آزادی بیان» و پخشِ کلونیهای مجازیشان میکنند، چون جلوی چشم همه سلاخیات نکردهاند.
بنابراین بهتر است همه آرام باشیم. بگذاریم بخوابند. بیاینکه بدانند تغییری در جریان است. بیاینکه مغزهای بیهشان بفهمد چیزهایی بعدِ هزاری کشتن، زیر پوستِ شهرها درحالِ رویش است. بعد، ناگهان
پ.ن: تو از من میخواهی نمیرم، اما نمیگویی چطور باید زنده بمانم.
درباره این سایت