علی الف از احتمال متنفر بود. می‌گفت در دوره‌ای که تصمیم گرفته ریاضی بخواند، با خروارها اندیشه ضدونقیض دست‌به‌گریبان بوده، با هزاران‌هزار پارادایمِ متفاوت که همگی با هم در جنگ بوده‌اند و او تحتِ ومِ زیستن و انسان‌بودن ناچار به انتخابِ یکی از آن‌ها، و تبعا سردرگم؛ پس به قطعیت ریاضی پناه آورده. اما احتمال همان فیلدِ نفرین‌شده‌ای‌ست که قطعیت او را تهدید کرده.

این را یک شب در خیابانِ انقلاب وقتی اتفاقی من را دید و دست روی شانه‌ام گذاشت، بعدِ مدت‌ها که کمی از او فاصله گرفته بودم، به من گفت. همان‌جا گفتم اشتباه می‌کند. احتمال درحالِ خدشه‌دارکردنِ قطعیت ریاضیات نیست. بلکه احتمال فیلدِ واقع‌گرایی‌ست که می‌داند پسِ این‌همه قانون قطعی و مدل‌های شُسته‌رُفته، پیچیدگی‌هایی وجود دارد، دنیایی واقعی وجود دارد که از مدل‌شدن فراری‌ست؛ تا به روی کاغذ کشیدنشان عزم می‌کنی، تو را می‌شکند. اما احتمال آمده که بگوید من می‌پذیرم چیزهای بیشتری هست که دانستنشان و درآوردنشان به شهروندی، کارِ پدرِ من -ریاضیات- نیست؛ من آن‌ها را می‌پذیرم، طردشان نمی‌کنم، کنارشان نمی‌زنم، تظاهر به ندیدنشان نمی‌کنم؛ بلکه به شیوه‌ای دیگر با آن‌ها رفتار می‌کنم. احتمال مدل‌سازی عدم قطعیت‌هاست. بخشیدنِ قطعیتی نسبی به پدیده‌هایی واقعی که از قطعیتِ کامل می‌گریزند. سیال، منعطف، مهربان؛ شبیهِ خویِ بازی‌گونه زندگی.

و همین است که آن را دوست‌داشتنی می‌کند.

پ.ن: تازگی‌ها مقاله‌ای از گوته خوانده‌ام به‌نامِ درباره طبیعت». می‌شود هزارباره خواند و خسته نشد. به‌زودی اینجا می‌نویسمش اگر فرصتی پیدا شد. گوته برای آلمانی خواندن کافی نیست؟ یا اکو برای ایتالیایی خواندن. یا قبانی برای عربی خواندن. تف به این عمرِ محدود. نه؟ تف.

پ.ن دو: خسته شدم انقدر رفتم صفحه فیلم‌های کارگردان‌های مورد علاقه‌مو رفرش کردم. چه چیزهایی که عادی نیست و چون درونش متولد شدیم عادی به‌نظر میاد؛ فکر کنید. marriage story, joker, irish man. همه اینارو می‌تونستیم به‌جای آشغال‌هایی مثل ولش کن، به‌جای این آشغال‌های حکومتی روی پرده سینما ببینیم. مثل همه دنیا. خیلی عجیبه که سعی می‌کنن با مغلطه‌هایی مثل "دغدغه‌تو بزرگ کن"، "عجب دغدغه‌هایی داری"، "دغدغه ما فقره" و امثال این، جلوی این رو بگیرن که متوجه شی داری تو یه کشور غیرعادی زندگی می‌کنی. ولی نمیشه. وقتی عکسی رو می‌بینی که مرضیه امیری جلوی زندان انداخته، کسی که از کمترین حقوق شهروندی‌ش استفاده کرده و بر خلاف ما خفه‌خون نگرفته، و فیلمی پخش میشه که توش خبرنگاره بی هیچ ترسی داره به رئیس‌جمهور فاکین ایالات متحده فاکین آمریکا فحش میده، مگه میشه نفهمی همه‌چیز غیرعادیه؟ می‌فهمی. فقط خفه میشی. یا درس می‌خونی و ۲۰ می‌گیری و میری.


مشخصات

آخرین جستجو ها